امروز عصر بی حوصله نشسته بودم و داشتم با موبایلم بازی میکردم که به من زنگ زد .
شوکه شدم و تعجب کردم . بعد از این چند ماه اولین بار بود که تماس میگرفت . سعی میکرد گرم و صمیمی حرف بزنه. اما من حاج و واج مانده بودم . هم خوشحال بودم و هر سر در گم.
اوضاع و احوال جامعه رو بهانه کرد و گفت میخواستم از حالت خبر دار بشم . اما برای من کافی بود که صداش رو میشنیدم هنوزم دوستش دارم . هنوز هم قلبم داره با صدای بلند میزنه.
دوستش دارم .
شاپرک خانم...برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 164