شاپرک خانم

ساخت وبلاگ
این روزها بد جوری همه چی قاطی شده ، نگرانم ، مضطربم ، فکرم مشغوله و اصلا نمی دانم قراره چی کار کنم . همیشه فکر می کردم برنامه های برای شروع دارم و راستش الان یک حس ترس از شکست توی وجودم رخنه کرده و نمی دانم دارم به کدام سمت می رم.انگار با چشم های بسته باید یک راهی رو که نمی شناسم برم . امیدوارم کم نیارم و بتوانم موفق باشم. اول از همه باید یک کم خستگی در کنم و توی همین زمان به ایده ها و فکرهام بپردازم شاید بتوانم از توی دلش یک چیز قشنگ در بیارم و بقیه عمرم را سرگرم انجامش باشم .نگرانم شاپرکم و خیلی تنها نوشته شده توسط Shapark در بیست و یکم فروردین ۱۴۰۳ | شاپرک خانم...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:32

من عاشق اینم که دوست داشته بشم و یکی قلبش برای من بتپه . اما فکر کنم این اتفاق هیچ وقت برای من نمی افته . هیچ وقت هیچکس عاشق من نمی شه.

نوشته شده توسط Shapark در بیست و یکم فروردین ۱۴۰۳ |

شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:32

اینکه بخوای یک تصمیم بگیری که بتوانی بقیه عمرت را سپری کنی یکم ترسناکه . من الان جایی وایستادم که احساس ترس توی کل وجودم رخنه کرده، یعنی من راه خودم را پیدا می کنم . یعنی می توانم موفق بشم .امیدوارم . بعضی وقتا باید زد توی دل ترس و جلو رفت . باید شروع کنم. البته یکم وقت لازم دارم. نوشته شده توسط Shapark در بیست و ششم فروردین ۱۴۰۳ | شاپرک خانم...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:32

سلام ، سال نو .

سلام زندگی جدید و تازه

همیشه از روزی که شامرکم به دنیا امد ، اول فروردین حتما یک مطلب میگذاشتم و تولدش رادتبریک میگفتم ، امسال اما نمیدانم‌چی شد که نشد ،

شاپرکم با یک روز تاخیر تولدت مبارک

نوشته شده توسط Shapark در دوم فروردین ۱۴۰۳ |

شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 19 فروردين 1403 ساعت: 19:38

امروز اولین روز کاری هستش که من نمیرم سر وار ، نمیدانموچه حسی دارم ، امیدوارم برام خوب پیش بره شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 19 فروردين 1403 ساعت: 19:38

امروز ابتدای روز یک تیکه از وجودم کنده شده و رفت به یک کشور دیگه که بتوانن یک زندگی جدید و موفق را برای خودشون بوجود بیارن . همیشه میدانستم مهاجرت درد داره اما هیچ وقت اینطوری با خون و گوشتم حس نکرده بودم . خیلی سخت و دردناکه . از یک طرف امبدواری که زندگی جدیدشون بهتر باشه و از یک طرف حس میکنی که وجودت تیکه پاره شده . میدانم باید زمان بدم تا کم کم به نبودنشون عادت کنم . اما جلوی اشکام را نمیتوانم بگیرم . میدانم توی دل اونها هم الان غوغاست . برای اوناهام سخته ، خیلی سخت ، و اون کوچولو چطوری میخواهد این همه دوری را تحمل کنه . میدانم از پسش برمیایم همه با این دوری کنار میایم تا زندگی شون قشنگ تر بشه . اما من معتقدم برای کسانی که میمانن مهاجرت سخت تره نوشته شده توسط Shapark در دهم فروردین ۱۴۰۳ | شاپرک خانم...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 19 فروردين 1403 ساعت: 19:38

چند وقتی هستش که به خاطر مشغله کاری نتوانستم بیام اینجا . دیگه دارم با یک فصل از زندگی ام خداحافظی می کنم و وارد روزهای جدید می شم .برای خودم هم سخته و هم دردناک و هم خوشایند . یک حس عجیبی دارم. انگار می خواهم به یک دنیای ناشناخته پا بگذارم و نمی دانم قرار منتظر چی باشم . اما امیدوارم روزهای قشنگی پیش رو داشته باشم . می دانی آخه من واقعا زحمت کشیدم . شاید دیگه واقعا حقم باشه که یکم روزهای قشنگ را ببینم . امروز اینو نوشتم تا به یادگار برای خودم بمونه که هر وقت این متن را خواندم این حسی که الان توی وجودم را به یاد بیارم .حالا می فهم که چرا هیچ کس زمان مردنش را نمی دانه ، برای اینکه اگه زمان تمام شدن یک چیزی را بدانی ، زندگی برات گیج کننده می رسه و نمی توانی از لحظه هات لذت ببری . همه اش چشمت به روز پایانی هستش و روزهای که سپری میشه را نمی توانم قشنگ حس کنی . نوشته شده توسط Shapark در بیستم اسفند ۱۴۰۲ | شاپرک خانم...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 23 اسفند 1402 ساعت: 2:21

این روزها دارم سعی می کنم یک فصل از زندگی را به طور کامل ببندم و وارد دوره جدیدی بشم . یکم توی دلم دلشوره دارم و بعضی وقتا فکر می کنم نکنه دارم اشتباه می کنم ، شاید هنوز وقتش نشده ، باید ادامه بدم . اما از طرفی هم خودم را دلداری می دم که بسه دیگه اینهمه کار کردی ، بگذار این دوران تمام بشه ، بیا برو بقیه روزهای زندگی ات را یک جور دیگه تجربه کن . شاید من توی این سال ها یاد نگرفتم که جور دیگه هم می شه زندگی کرد . دارم سعی می کنم فقط به همه کارهام برسم و پرونده کارهام را ببندم و وارد مرحله جدید زندگی ام بشم . باید چشم ها را ببندم و برم توی دل تغییرات . اینطوری شاید جرات پیدا کنم . دارم سعی می کنم به خودم و بقیه بقبولانم که تصمیم درستی گرفتم . واقعا می خواهم این فصل از زندگی را تمام کنم . امیدوارم که روزهای قشنگی پیش روم باشه . امیدوارم که بتوانم از ماحصل این سال ها بقیه سال های زندگی ام را راحت زندگی کنم . امیدوارم که بتوانم کارهای جدید را تجربه کنم . نوشته شده توسط Shapark در بیستم دی ۱۴۰۲ | شاپرک خانم...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 18 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 12:53

این روزها دلم عجیب گرفته ، نمی دانم باز چم شده . یک جوری انگار تمام غم دنیا روی کول منه و من دارم زیر سنگینی اش له می شم . دلم عجیب یک همدم و یک مونس می خواهد . یکی که بتوانم باهاش حرف بزنم و درد و دلم کنم ، یک دوست ، یک شانه ، یک گوش ، یک آغوش ، یک دست گرم و صمیمی . دلم می خواهد یکی دوستم داشته باشه . یعنی این انتظار زیادی که من دارم . نوشته شده توسط Shapark در دوم دی ۱۴۰۲ | شاپرک خانم...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 33 تاريخ : جمعه 8 دی 1402 ساعت: 14:26

چند وقتی هست که اصلا نمی دانم دارم چی کار می کنم . سرم را به کارهای مختلف گرم کردم و فعالیت های زیادی را وارد زندگی ام کردم که شاید بتوانم کمتر فکر کنم . کمتر دلتنگ بشم و کمتر از نبودن ها غصه بخورم . میخوام فقط قشنگی های زندگی را ببینم و ازش لذت ببرم . اما بعضی وقتا غصه و غم ها خودش را به راحتی می کشن بالا و می گن خیلی تلاش نکن ما همین جایم . شاید اگه بچه داشتم بهش یاد می دادم که خیلی زودتر از اینکه من شروع کردم ، شروع کنه و دنبال این باشه که برای خودش زندگی کنه . بهش یاد می دادم که خودش را درگیر زندگی بقیه نکنه و اول از همه به خودش فکر کنه . شاید اگه من هم اینطوری فکر می کردم الان انقدر تنها نبودم و اگه بخوام با خودم صادق باشم ، انقدر تنها و غمگین نبودم . نوشته شده توسط Shapark در دوازدهم آذر ۱۴۰۲ | شاپرک خانم...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 38 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 20:31