امشب عجبب دلم گرفته

ساخت وبلاگ

امشب خیلی دلم گرفته . میخواستم برم بجنگم . اما توی اولین قدم شکست خوردم . درسته که میدانستم شاید اینطوری بشه .اما انتطارش ر  نداشتم . دلم از دست آدم ها گرفته . کاشکی میتوانستم با کسی حرف بزنم .شاپرکم تنها کسی هستش که من رازهای دوست داشتنم رو باهاش در میان میگذارم . 

فکر میکنم از همه چی سختر   تلخ تر اینکه کسی رو مخفیانه دوست داشته باشی . اونوقت نمیتوانی با کسی در موردش حرف بزنی 

الان حکایت من شده همین . و سختر اینکه اون فکر میکنه حق با خودشه و باید اون تصمیم بگیره .باید ندیده ام بگیره و بی محلی کنه . 

کاشکی منم میتوانستم مثل اون باشم .کاشکی میشد از فکرم ، ذهنم و قلبم برای همیشه بیرونش کنم . بارها تلاش کردم اما نشد .نمیدانم شاید برای 

اینکه هنوز واقعا خودم‌تصمیم به این کار نگرفتم . اما فکر کنم اینبار دیگه واقعا وقتشه . 

باید تلاش کنم .حالا که توی جنگ اول شکست خوردم . سعی کنم توی جنگ دوم برنده بشم . برای همیشه فراموشش کنم . 

میخوام تلاش کنم . میدانم‌هر بار که بخشیدمش و با اصرار من ادامه دادیم ازم فاصله اش بیشتر شد . 

شاید بدترین چیز این باشه که بخوای دوست داشتن رو از کسی گدایی کنی . خسته شدم از اینکه هر کاری کرد  من ندیده و نشنیده گرفتم‌و الان باورش شده که میتوانه تصمیم گیرنده اخر باشه . 

تنها چیزی که ازش میخواستم این بود که دوستم داشته باشه . اما انگار انتظار زیادی بود .

تمام تلاشم رو میکنم فراموشش کنم .فکر کنم نقطه پایان این دوستی بعد از بیست سال امشب گذاشته شد . 

میخوام از سر خط و توی یک صفحه سفید شروع کنم . 

زمین خوردن ها باعث قوی تر شدن میشه . بلند میشم برخلاف تصورش فراموشش میکنم . 

شاپرک خانم...
ما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 189 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 5:45