این روزها هوا جوری شده که آدم دلش می خواهد عاشق باشه . دلش می خواهد یکی باشه که توی این هوا بچسبه بهش . باهاش یک فنجان چای داغ یا یک فنجان قهوه بخوره .کنارش راه بره و برگ های قشنگ و رنگارنگ درختا رو نگاه کنه .
این باران های ناگهانی که می یاد هوس می کنم برم پیاده روی و خیال های عاشقانه تو سرم بپرورونم.
داشتن عشق خیلی خوبه . اینکه یکی رو دوست داشته باشی و عاشقش باشی . اینکه بدونی یکی هست که دوستت داره و عاشقته. تو لحظه هایی که یکدفعه می ره تو فکر به تو فکر کنه .
بعضی وقتا حس قشنگ دوست داشته شدن رو از اطرافیان می گیرم . اینکه دوستم دارن اینکه براشون مهم هستم . اما خوب بعضی وقتا هم سردی تنهایی رو حس می کنم.
از همه چی می خواهم راحت تر بگذرم . می خواهم دیگه حداقل به خودم زیاد سخت نگیرم . می خواهم راحت تر خواسته هام رو به زبان بیارم و تقاضا بکنم .
می خواهم این پاییز رو عاشقی کنم .
دلم می خواهد به یک دوست که چند وقتی شده که ازش خبری ندارم پیام بدم و بهش بگم دلم براش تنگ شده . جرات می خواهد اما هنوز تو خودم پیدا نکردم . نمی خواهم باعث تغییر چیزی بشم . نمی خواهم انتخابش رو زیر سوال ببرم . برای اینکه خودش خواست که دیگه با من ارتباط نداشته باشه . اما خوب بعضی وقتا اینطوری می شه دیگه . شاید توی این پاییز دلم رو زدم به دریا و براش پیغام فرستادم.
شاید یک مشکلی که توی من هست این که نمی توانم به آدم ها اعتماد کنم . به نظرم همیشه یک قسمتی از حقایق رو مخفی می کنن و نمی گن . به نظر خودشون دروغ نگفتن فقط چیزی را نگفتن. اما به نظر من نگفتن چیزی و یا مخفی کردنش مثل دورغ گفتن می مانه . به همون اندازه وحشتناکه و می توانه به آدم ضربه بزنه .
شاپرک خانم...
برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 159