یک بغض توی گلو ام گیر کرده که دلم می خواهد با تمام وجودم فریاد بزنم . کاشکی می توانستم هر چی توی توانم داشتم می ذاشتم پشت صدام و بلند فریاد می زدم .
از دست نامهربانی های . مثل اینکه رسم روزگار اینکه هر چقدر که کسی رو بیشتر دوست داشته باشی بیشتر آزارت می ده . فکر کنم قدیمی ها راست می گفتن که اگه کسی رو دوست دارید بهش نگید .
خسته شدم . خیلی خسته و غمگین . انقدر که سایه غم رو خودم توی وجود خودم حس می کنم . دست و پام رو کرخ کرده و توان رو ازم گرفته .
فقط دلم می خواهد فریاد بزنم .
شاپرک خانم...برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 183