آخرین بار که دیدمش 25 اسفند 95 بود . ساعت حدود 6 و 7 بعد از ظهر . می دانستم حداقل تا اواسط تعطیلی و یا آخر فروردین نمی بینمش . می خواستیم قبل از تحویل سال نو ، سال نو رو به هم تبریک بگیم و آرزوی سالی خوش برای هم داشته باشیم در ضمن اون می خواست کادوی من رو هم بده . قرارمون این بود که من براش کادو نخرم چون می گفت برام درد سر می شه .
شاید نیم ساعت یا کمتر توی ماشین من همدیگر رو دیدیم . یکم عجله داشت . کارت پستال که برام نوشته بود به همراه هدیه اش بهم داد و بعد از تبریکات سال جدید از هم جدا شدیم .
بیشتر از 3 ساعت توی ترافیک ماندم تا به خانه رسیدم . توی ترافیک کارت پستالش رو خوندم . آرزوی ادامه دوستی رو کرده بود و آرزوی داشتن رابطه بهتری در سال جدید .
منم دلم می خواست جواب نامه اش رو سر صبر بدم و چند روزی گرفتار شدم ،نشد جواب بدم . بعد یکدفعه همین بهانه شد با من قهر کرد . قهری که شاید نزدیک یک سال و نیم طول کشید . همه اش امیدوار بودم که برگرده . امیدوار بودم دلشش برام تنگ بشه . هر چند وقت یکبار یک مسیج کوتاه داشیتم . تو مناسبت های تولد ، آشنایی و یا دلتنگی زیاد من.
بالاخره توی آبان امسال این دوری تمام شد . اما به این شرط که همدیگر رو نبینیم.منم قبول کردم . انقدر دوستش داشتم که دلم می خواست بتوانم بعضی وقتا حتی اگه شده با مسیج باهاش حرف بزنم .
شروع شد این مدل با هم بودن . تا اینکه 7 اسفند خواست که همدیگر رو ببینیم . هر دو مردد بودیم . اما یک جوری هر دو دلمون می خواست همدیگر رو ببینم .
چقدر دلتنگش بودم . چقدر دوست داشتم زمان کش بیاد و تمام نشه . اما خوب اون روز هم گذشت.
الان هنوز با هم دوستیم . من درخواست دیدار نمی کنم ولی دلم می خواد که بازم قرار بگذاریم .
هزار بار از خودم پرسیدم چرا ؟
چرا اینطوری می خوامش ؟
اما هیچ دلیلی پیدا نمی کنم . جز اینکه فقط دوستش دارم .
امسال خوشحالم که با بودنش سال جدید رو شروع می کنم . حتی اگه نتوانم ببینمش می دانم همین کنارهاست و هنوز دوستم داره .
شاپرک خانم...
برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 201