چند روزی هستش که مریضم و توی خانه خوابیدم. نصف ساعت را خواب بودم و بقیه اش هم حالم خوب نبود که توان کاری را داشته باشم . اما از دیروز بهتر شدم یعنی تقریبا مریضی را پشت سر گذاشتم و الان توی خانه بی کار شدم . دارم با خودم فکر می کنم توی زمان بازنشستگی چی کار کنم . من که نمی توانم این همه ساعت توی خانه بی کار باشم . چقدر فیلم ببینم و سرم را به کارهای الکی گرم کنم . باید یک برنامه ریزی درست بکنم وگرنه با این همه تنهایی ، بی کاری هم بهش اضافه بشه حسابی خل می شم .
امیدوارم بتوانم یک برنامه خوب برای بعد از بازنشستگی داشته باشم و یک فعالیت جدید را شروع کنم که درامد خوبی هم داشته باشه .
باید یک فکر اساسی بکنم . چون توی زندگی من نه عشقی هست ، نه همسری ، نه فرزندی و نه ... پس باید حواسم به تنهایی هام باشه تا روزی که قرار شد از این دنیا برم محتاج هیچکس نباشم. بعضی وقتا دلم برای خودم می سوزه ، که انقدر تنهام . اما خوب حتما این هم پاسخ تمام رفتارهای خود منه . نمی شه از کسی دلگیر بود و از کسی گله کرد . زندگی امروز ما همه اش ماحصل کارهای خودمونه . حتما من از اول آدمی نبودم که کسی دوستم داشته باشه و بخواهد بامن باشه چه به عنوان دوست ، یا همسر و یا هر چیز دیگه ای .
برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 104