آخرین روز کاری

امروز آخرین روز کاری سال 98 هستش . من تقریباً همه کارها رو کردم و دارم می رم برای تعطیلات عید .

هر چند خیلی کوتاهه و زود تمام می شه . اما مهم اینه که یک سال را پشت سر گذاشتم .

امسال با همه خوبی ها و بدی ها گذشت . با همه تلخی ها و شکست ها ، با همه لحظه های شاد و خواستی . گذشت و اثرش رو هم روی من گذاشت . هم روی قلبم ،هم روی صورتم و هم روی احساساتم .

درست وقتی که فکر می کنی همه چی رو به راهه و داره خوب پیش می ره یکدفعه همه چی مثل آوار روی سرت خالی می شه .

توی سالی که گذشت یک روزهای بود که احساس می کردم خیلی خوشبختم ، یک روزهای احساس ناتوانی و بدبختی می کردم ، یک روزهای دلشکسته و غمگین بودم ، یک روزهای خسته و بی حوصله ، یک روزهای ناتوان و درمانده . اما همیشه سعی کردم که بتوانم به خودم کمک کنم و خودم را از این روزها بیرون بکشم.

اما گذشت زمان و روزها ، همیشه باعث می شه که احساس افسوس کنی برای چیزای که گذشته ، شاید می توانستم بهترش کنم و یا می توانستم تغییرش بدم اما خوب اینطوری پیش رفت و الان دیگه هیچ کاری هم نمی شه کرد.

در کل خوشحالم برای اینکه یک سال دیگه بزرگتر شدم و یک سال دیگه به تجربیاتم اضافه شد .

امیدوارم سال پیش رو در همه زمینه ها بهتر و کاملتر از سالی که گذشت باشه .

شاپرک عزیزیم ممنونم که توی این سال سخت کنارم بودی و به حرفام گوش کردی . دوستت دارم و بدان تو تنها کسی هستی که همه حرفام رو بهش می سپارم .

سال نو همگی مبارک