بابا اول با خودت تکلیفت رو روشن کن.

فکر می کنم اگه ادمها با خودشون صادق بودن انقدر برای هم مشکل و دردسر و نامهربانی نداشتن. 

یک روز خیلی سرد و خشک می گه :

" من به تو و احساس سرد تو نیاز ندارم ، عزت زیاد  "

بعد از چند وقت پشیمان می شه و بر می گرد می گه :

" تو خیلی بی معرفتی . من از دستت دلگیرم . دقیقا تو زمانی که بهت نیاز داشتم وجودت رو از من دریغ کردی "

اخه یکی نیست بگه تو اول تکلیفت رو با خودت روشن کن بالاخره به من یا به وجود من نیاز داری یا نه ؟ بعد دلگیر شو.

خوب من هم تنها کاری که توانستم بکنم این بود که فقط پیغامش رو نگاه کنم و حتی بهش جواب هم ندم . 

تو که تکلیفت با خودت مشخص نیست از من چه انتظاری داری؟

من که نمی توانم کاسه داغ تر از آش بشم .

من از اول هم گفته بودم از پیچیدگی خوشم نمی یاد .