امشب بد جوری قاطی کردم ، همه چی داره آوار می شه روی سرم ، از اول صبح حالم بده ، انگار دارن توی دلم رخت می شورن . می دانم چمه، دیشب اشتباه کردم و موقع قدم زدن رفتم سمت محل کارش ، در حال مکالمه با تلفن همراهش دیدم ، معلوم بود داره با کسی حرف می زنه که نمی خواهد بقیه متوجه بشن و با توجه به نوع مکالمه اش معلوم بود که اون ور خط یک دوست جدیده ، مدت هاست نه بهم پیام میده ، نه بهم زنگ میزنه و نه باهام قرار می گذاره . بهانهش هم اینکه به خدا خیلی سرم شلوغه ، بارها بهش گفتم که باورم نمی شه . اینا همه اش بهانه است . یک پیام اول صبح یا آخر شب اصلا وقت نمی خواهد .اما خوب نمی دانم چرا بی خود من انقدر کشش می دم . بابا یک حرفی زد ، یک چیزی گفت ،
تمام شد و رفت .تماش کن . بی خیالش شو . یکم واقع بین باش . چی داره که انقدر جذبت کرده ، هیچی ، شاید به خاطر پوچی و
تنهایی خودمه که دست آویزش شدم . که اینطوری محتاجم که یکی بهم محبت کنه . یکی دوستم داشته باشه . یکی منو بخواهد . خدایا چرا توی این دنیای به این بزرگی من سهمی از عشق ندارم .چرا هیچکس دوستم نداره . من که انقدر آدم بدی نیستم .کجای راهمو اشتباه امدم. چی کار کردم که دارم تاوانش رو می دم . جز اینکه همیشه کمک حال بودم.دلم برای اینکه کسی دوستم داشته باشه تنگ شده . برای اینکه سینه ای باشه که سرم را بگذارم روش . برای اینکه کنارش راحت بخوابم و نوازشم کنه . بهم بگه دوستت دارم . بگه بدون تو زندگی کردن برام سخته .از دیشب تا حالا دارم با خودم کلنچار می رم که توی ذهن و قلب خودم همه چی را تمام کنم . اگه هم یک روزی بهم مسیج داد یا زنگ زد بهش بگم خیلی وقتا هرچی که بینمون بوده تمام شده.برای من همیشه دل کندن سخته . خیلی سخت . چون خیلی سخت کسی رو به حریم خودم را شاپرک خانم...
ادامه مطلبما را در سایت شاپرک خانم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : shaparkkhanomo بازدید : 6 تاريخ : جمعه 21 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:43